روزی که برف سرخ ببارد از آسمان؛ بخت سیاه اهل هنر سبز میشود
تاریخ انتشار: ۱۰ شهریور ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۵۸۸۴۱۵
مجید گیاهچی از فعالان حوزه آموزش و تولید تئاتر در یادداشتی از وضعیت اسفناک هنرمندان تئاتر، دستمزدها و البته وضعیت مبهم فروشها سخن گفته است. این کارگردان و نویسنده نامشخص بودن وضعیت شغلی هنرمندان تئاتر در قوانین کاری را مورد مداقه قرارد داده است.
خبرگزاری تسنیم - مجید گیاهچی
نخست برای تماشای نمایش «برف سرخ» بهکارگردانی شقایق فتحی و با بازی او و ابوالفضل حاجعلیخانی به خانه نمایش اداره تئاتر رفتم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اگر فیلم یا عکس این ساختمان را بدون شرح، به هر ایرانی و بهخصوص خارجیای نشان بدهی و کاربریاش را بپرسی، هر حدسی ممکن است بزنند جز کاربری هنری. فقر و بیتوجهی و حتی دهنکجی از سر و روی ساختمان میبارد. آیا حقیقتاً حق ادارهی تئاتر در ابرشهر تهران و به قول مسئولان محترممان پایتخت امالقرای مسلمانان جهان این است؟
«برف سرخ» چندمین نمایشی است که در یک ماه اخیر دیدهام. از گروههای حرفهای و افراد شناختهشده و باتجربه تئاتر، فارغالتحصیلان و دانشجویان و ... . هر شب نزدیک به 100 گروه در تهران روی صحنه میروند - آماری در انتهای همین مطلب ارائه شده است - و در حالیکه تئاتر بهصورتی تحمیلی خودگردان شده، در خوشبینانهترین حالت چیزی کمتر از 20% (یعنی کمتر از بیست گروه) موفق میشوند بیش از نیمی از صندلیهای سالن اجرا را بهفروش برسانند.
یعنی فروش بیش از 80% گروهها کمتر از نصف ظرفیت سالنهاست و عمده این 80 نمایش، فروش معدودی دارند تا جایی که معمولاً تعداد عوامل نمایش و سالن بیش از تعداد تماشاگران است و عموماً تعداد فروش بلیت و حاضران در سالن بهمعنای واقعی کلمه انگشتشمار است - و کم نیست نمایشهایی که در یک اجرا حتی یک قطعه بلیت نمیفروشند.
در اینجا میخواهم با بررسی آن 20% نمایشهای پرفروش، چشماندازی از وضعیت آن 80% ارایه دهم - وضعیت تئاتر شهرستانها که بماند!. فکر میکنید دستمزد بازیگران و دیگر عوامل درگیر در آن نمایشهای پرفروش با تحصیلات لیسانس و فوقلیسانس و حتی دکترا از دانشگاههای معتبر کشور و گاه خارج کشور، چقدر است؟
علیرغم تمامی اعتراضات جامعه کارگری و عدم رضایتشان، حداقل حقوق یک کارگر در سال 1396 چیزی حدود یک میلیون تومان در ماه تعیین شده است (929 هزار و 931 تومان)، بدون احتساب کمکهزینهها و دیگر مزایا. هیچ میدانید که باز 90% از بازیگران و عوامل آن 20% نمایشهای خوششانس و پرفروش - حتی در حرفهایترین سالنهای نمایش کشور، چون تالار وحدت یا سالن اصلی تئاتر شهر- حقالزحمهای کمتر از حداقل دستمزد میگیرند؟ تازه از حق بیمه نیز برخوردار نیستند!!؟
دستمزد بازیگران شناختهشده و معروف تئاتر آن هم در این نمایشهای پرفروش در خوشبینانهترین حالات ماهیانه 2 تا 5 میلیون تومان است و معدودی از سوپراستارهای سینما هستند که بین 5 تا 10 میلیون حقالزحمه میگیرند که معمولاً 10 تا 20% حقالزحمهای است که در تلویزیون یا سینما دریافت میکنند.
وقتی که عمده دستاندرکاران تولید یک نمایش حتی در صورت فروش مناسب حقالزحمهای کمتر از حداقل حقوق دریافت میکنند تکلیف آن عواملی که جزو آن 80% کمفروش هستند معلوم و مشخص است؛ چون نه تنها حقالزحمهای دریافت نمیکنند که حتی متحمل هزینههای فراوانی میشوند!
ابوالفضل حاجعلیخانی و شقایق فتحی را میشناسم هر دو لیسانس تئاتر دارند و ده سالی است که مستمراً بازی و فعالیت میکنند، بیوقفه و مداوم، خیلی هم بااستعداد و توانا هستند؛ حتی جوایز متعددی -هر یک بیش از ده جایزه- در جشنوارههای تئاتر دریافت کردهاند. چه کسی باید پاسخی به حاجعلیخانیها و فتحیها بدهد؟ کجا باید فریاد بزنند و حقوقشان را از کی و کجا باید بخواهند؟
چند شغل میشناسید که چون کار در تئاتر در چنین وضعیت اسفناک و فاجعهباری باشد؟ این است معنای قدر دیدن و بر صدر نشستن!!؟ شهرداری و دولتها -چه چپ و چه راست- مدتهاست بهآهستگی و مرور ابتدا حمایتهای خود را محدود و محدودتر کرده و سپس نه تنها کمکی نکردهاند که بهتدریج مبالغی هم مطالبه کردهاند و اکنون در دورهای هستیم که مداوماً بر مبالغ مورددرخواستشان افزوده میشود.
آیا شهرداری و دولت وظیفهای در قبال فرهنگ و هنر و فرهنگیان و هنرمندان ندارند؟ آیا میتوان اینچنین راحت یک طیف بزرگ از فرهنگسازان کشور را بهتمامی نادیده گرفت و به آنان اجحاف کرد؟ آیا وظیفهی شهرداری و دولت آن نیست که از پدیدآورندگان آثار هنری حداقل حمایتها را بکند بهنحوی که لااقل احساس امنیت نسبی بکنند؟ چه شد آنهمه شعار و ادعا که میخواست در برابر تهاجم فرهنگی بیگانه و ابتذال ایستادگی کند؟ آیا کل گردش مالی تئاتر در تمام کشور در طول یک سال، به درصد کوچکی از بودجهی تولید یک فیلم معمولی هالیوودی یا یک نمایش بزرگ برادوی میرسد!!؟
دوم از آن گذشته آیا ما در خوشبینانهترین وضعیت و در نگاه کلان دنبالهرو و مقلد بخش تجاری و پولساز فرهنگ و هنر غرب که هیچ، ماهوارهها و رسانههای فارسیزبان -تازه آن هم از نوع مبتذلشان- نیستیم؟ وقتی رسانهی ملی ما با آن بودجه و اعتبار و اختیار بیحد و حصر، شبکههای فارسیزبان را رصد میکند تا با دیدن کوچکترین ایده و نحوهی ارائهای بهتقلیدی مبتذل دست بزند، تمایل مدیران فرهنگی و هنریمان در موقعیت و با امکاناتی نازلتر روشن و پرواضح است.
آیا یکی از عمدهترین ریشههای تمام معضلات ما از معضلات سیاسی گرفته تا اجتماعی و اقتصادی و ... که گریبان هر خانواده (بهعنوان کوچکترین هستهی اجتماعی) را هم گرفته است، همین نزول فرهنگی نیست؟ چرا هیچکس نگران فرهنگ جامعه نیست؟ چرا در جاییکه ذرهای از دخالت مخرب و نظارت و سانسور دست برداشته نشده، فرهنگ اینچنین بیمهابا رها شده است؟
زمانی با خیالی متوهم و با هراس از روشنگری تئاتر، از طریق ایجاد انواع حذفها و محدودیتها تلاش میشد تا تئاتر را از محتوا خالی و دور کنند و اکنون با رها کردن غیرمسئولانه فرآیندهای تولید تئاتر به حال خود -و نه فرآیندهای بازدارنده نظارتی- بههمان نتایج موردانتظار اولیه دست مییابند و هنرمندان را ناگزیر میکنند هر روز بیش از پیش پا پس بکشند و برای بقا و ماندن، ناگزیر به تنزل آثارشان در حد انتظار و توقع تماشاگرانی که قدرت خرید بلیت را دارند، بشوند.
بیهراس از آنکه اضمحلال فرهنگ چه عواقب خطرناک و هراسانگیزی خواهد داشت که هم بهعینه دیدهایم و میبینیم و هم بخش بزرگ این کوه زیر آب است و زمانی میرسد که تر و خشک و موجه و ناموجه را با هم ببرد و ویران کند. کسی باید جلوی این جنایت فاجعهبار را بگیرد.
بیش و پیش از همه از «خانه تئاتر» توقع میرود کاری بکند. سالها از تأسیس خانه میگذرد؛ اما این خانه علیرغم تمام تلاشهای بیفرجام و کم فرجامش نتوانسته کوچکترین نقش و تاثیری بر فرآیندهای تئاتر بگذارد.این حرف دوستانی را خواهد رنجاند - هر چند روی سخنم بیش از آنکه شخص یا اشخاصی باشد، کلیت جامعهی تئاتر ماست-؛ اما این خانه تاکنون در بهترین و خوشبینانهترین ارزیابیها نقش سوپاپ اطمینان را بازی و نقش و جایگاه خواست صنفی را بیثمر کرده و ابداً و مطلقاً در دفاع از حقوق صنف موفق نبوده است.
مفهوم فعالیت صنفی اعتراض مداوم و بیوقفه و جستوجو و یافتن هر روش ممکن برای دفاع از حقوق صنف و احقاق آن است؛ در حالیکه ما حتی نتوانستهایم تا بهامروز تئاتر را بهعنوان یک شغل و پیشه و حرفه -که از معانی کلمه صنف است- مطرح و تثبیت کنیم. آنچه بر تئاتر و تئاتری میگذرد بر هیچ (یا معدود) شغل و حرفهای گذشته است؟ قلب و روح هر تئاتری بهشدت آزرده و پردرد است. امیدوارم آنچنانکه میگویند آه مظلوم ویرانگر باشد و بتواند طرحی نو دراندازد.
نگاهی به وضعیت گیشه اجرای تئاتر تهران در یکی از روزهای آغازین هفته
در تنظیم این آمار معدود سالنهای قرارگرفته و نمایشهای اجراشده در سراهای محله، خانههای فرهنگ و فرهنگسراها، همچنین تمام آنچه بهعنوان «تئاتر آزاد» شناخته میشود و همینطور جنگها و شوها و ... منظور نشده است.
تعداد کل نمایشهای در حال اجرا: 87 نمایشتعداد کل عوامل تولید نمایشها (افرادی که نامشان در بروشور نمایشها آمده، بدون احتساب عوامل سالنها): 2230 نفر (متوسط 25 نفر برای تولید هر نمایش)با توجه به اینکه از 7 سالن و 12 اجرا اطلاعات دقیق و قابلاتکایی در دست نیست، دیگر آمار بر مبنای 75 نمایش ارایه میشود:
تعداد کل سالنها: 47 سالن با ظرفیت 6596 صندلیتعداد کل صندلیهای عرضهشده برای فروش در یک روز: 9750 صندلیتعداد کل صندلیهای فروختهشده: 3273 صندلی (33%)تعداد نمایشهایی که کل ظرفیتشان بهفروش رسیده: 7 نمایش (9.3%)تعداد نمایشهایی که حتی یک قطعه بلیت نفروختهاند (نمایشهایی که یک، دو یا چند عدد بلیت فروختهاند را شامل نمیشود): 20 نمایش (26.6%)متوسط قیمت بلیت 75 نمایش: 24.680 توماناز اینجا ارقام دقیق نیست و صرفاً برای مقایسهای کلی ارائه شده است:
مجموع فروش روز بر مبنای متوسط قیمت: 81.825.000 تومانحقالسهم تقریبی گروهها با کسر 50% تقریبی هزینههای تولید و حقالسهم سالن: 40.912.500 تومانحقالسهم تقریبی هر نفر از عوامل درگیر در روز و ماه اجرا: 21.023 تومان در روز و 541.611 تومان در ماه اجرای نمایشو با احتساب متوسط سه ماه درگیری هر فرد در تولید و اجرای هر نمایش (هر چند تمام دستاندرکاران سه ماه درگیر پروژه نیستند، اما اکثر قریب به اتفاقشان درگیرند):
180.537 تومان (حقالسهم متوسط هر فرد در یک ماه)و بالاخره آیا وقت آن نیست که تئاتر را بهعنوان یک حرفه و شغل بهرسمیت بشناسیم و از شهرداریها و دولت و دیگر مراکز فراوان فرهنگی (از صدا و سیما گرفته تا حوزهی هنری و کانون پرورش فکری، سازمان میراث فرهنگی، بسیج، تمامی ارگانها و سازمانها و وزارتخانهها بهخصوص وزارتخانههای فرهنگ و ارشاد اسلامی، آموزش و پرورش، فرهنگ و آموزش عالی و ...) بخواهیم بهجای دریافت بخشی از درآمد تئاتریها، از هنرمندان تئاتر حمایت کنند.
انتهای پیام/
R1369/P1356/S4,39/CT4منبع: تسنیم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۵۸۸۴۱۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جزئیاتی جالب درباره دنیای پرزرق و برق و باشکوه بازیگری بهرام افشاری
آفتابنیوز :
نمایش «چه کسی جوجه تیغی را کشت» به نویسندگی و کارگردانی بهرام افشاری و بازی افشاری و تینو صالحی تا ۲۱ اردیبهشت ماه در پردیس تئاتر شهرزاد روی صحنه است. این اثر نمایشی که در دور جدید اجراهای خود با استقبال مخاطبان روبهرو شده قرار است به زودی در شهر اصفهان نیز اجرا داشته باشد. محدثه واعظی پور منتقد و فعال رسانهای یادداشتی درباره این اثر نمایشی نوشته و به ویژگیهای نمایش افشاری که این روزها تبدیل به ستاره پولساز سینما نیز شده، پرداخته است.
در این یادداشت آمده است:
«عشق به بازیگری و دنیای سینما، دستمایه ساخت فیلمهای مختلف و طرح روایتهای متنوع بوده است، این عشق سودایی که بسیاری را درگیر و مهمتر از آن سرخورده کرده، موضوع اصلی نمایش «جوجه تیغی» به کارگردانی بهرام افشاری بازیگر تئاتر و سینما بود، نمایشی که بر اساس مونولوگ پیش میرفت و افشاری، راوی آن، زندگی شخصی و تجربههای خود را با قصه و خیال در هم آمیخته و داستان جوانی شهرستانی را روایت میکرد که عشق به بازیگری او را به تهران و پشت صحنه سینما آورده است. اواخر دهه ۹۰، وقتی «جوجه تیغی» روی صحنه رفت، افشاری بازیگر شناخته شده تئاتر بود، اما مثل امروز در سینما محبوب، مشهور و پولساز نبود. آنهایی که نمایشهای «دیابولیک: رومئو و ژولیت» (آتیلا پسیانی) یا «پاییز» (نادر برهانی مرند) و «دن کاملیو» (کوروش نریمانی) را دیدهاند، او را به خاطر میآورند. بازیگر همنسل نوید محمدزاده و هوتن شکیبا که حضورشان در تئاتر، مژده تولد نسلی تازه را میداد. بازیگرانی مستعد که تئاتر، خانه اصلیشان بود، اما بالاخره کشف شدند و مقابل دوربین رفتند.
افشاری، به خاطر ویژگیهای ظاهریاش اغلب در نقشهای کمدی و فضاهای طنزآمیز روی صحنه میرفت، صدای خوب، قدرتش در بداههگویی و انعطاف بدنیاش کمک میکرد تا برای خنداندن تماشاگر، دست به هر ترفندی بزند و بازیگر شیرینِ روی صحنه باشد. اگر چه نقش جدیاش در «دیابولیک: رومئو و ژولیت» نشان داد میتواند سیمای جوان بذلهگو و طناز را تغییر دهد.
موفقیت «جوجه تیغی» بیش از قصه سادهاش، به روایت صمیمی و سرراست افشاری مربوط میشد. او که بر متن تسلط کامل داشت، با دستی باز، شوخی میکرد، از تماشاگر خنده میگرفت و در لحظاتی، احساسات او را درگیر میکرد. در فاصله اجرای «جوجه تیغی» تا «چه کسی جوجه تیغی را کشت؟» افشاری، در سینمای ایران چند فیلم کمدی پر سر و صدا و پرفروش بازی کرده است. او در «فسیل» (کریم امینی)، تنها یک کمدین پولساز نیست، بلکه سعی کرده به شخصیت اسی، جوان آس و پاس و سادهدل پایین شهری، شیرینی و ملاحت بدهد. از میان انبوه بازیگران کمدی چند سال اخیر، افشاری در «فسیل» طراوتی دارد که اگر خودش مدام آن را در سینمای تجاری خرج نکند، برای تماشاگر دوست داشتنی و تازه است.
طبیعی است که سینمای کمدی، انبوهی نقش مشابه اسی به او پیشنهاد کند، اما مقاومت در برابر دستمزدهای وسوسهکننده عمر بازیگری افشاری را تضمین میکند. نکتهای که به نظر میرسد، یکی از دغدغههای شکلگیری «چه کسی جوجه تیغی را کشت؟» است. در این نمایش، افشاری، مانند «جوجه تیغی» خودش را نقد کرده و در معرض داوری قرار میدهد. این رویکرد جسورانه، هوش بازیگری را نشان میدهد که فردای حرفهاش را در وضعیت سرخوشانه امروز، نمیبیند. او در این نمایش، نقش بازیگری را بازی میکند که دوره طلایی حرفهاش را پشت سرگذاشته و در مسیری که طی کرده، گرفتاریهای فراوانی داشته است. برای آنکه روایت ملالآور نشود، افشاری، بخشی از بار قصه را روی دوش همبازیاش تینو صالحی قرار داده است.
تعامل و بده بستانهای آنها خوب از کار درآمده و ایده ارجاع به گذشته و نمایش «جوجه تیغی» تمهید مناسبی برای رفت و برگشتهای قصه و انرژی گرفتن از آن نمایش است. «چه کسی …» متلکهای سیاسی و تکهپراکنیهای اجتماعی بیشتری نسبت به «جوجه تیغی» دارد، اما همه جذابیت نمایش به خاطر ترسیم این بازجویی و نقد بازی قدرت نیست. «چه کسی...» باز هم درباره بازیگری است، درباره سودایی که بر خلاف تصویر پرزرق و برق و باشکوهش، میتواند ویران کننده باشد و برای بهرامِ نمایش «چه کسی...» این گونه بوده است. افشاری با پیش کشیدن پای شبکههای اجتماعی، نقض حریم خصوصی و مسائلی از این دست، جامعه را نقد و با بازیگرانی که سرنوشتشان، از این طریق، تغییر کرده همدلی میکند.
برای افشاری به شهادتِ «چه کسی …»، دنیای بازیگری هنوز فریبنده و جذاب است. رویاهای او همچنان روی صحنه جان میگیرند و مهرش به مردم (مخاطبانش) را آنجا حس میکند. او در این نمایش، بیش از آنکه بخواهد نماد هنرمند یا بازیگر ممنوعالکار باشد (که هست)، شبیه خودش است، خودش را در مواجهه با مأموران نظارت کننده قرار داده و به جلسه بازجویی خودخواستهای تن داده تا به تماشاگر یادآوری کند، ترسها و تردیدهای یک ستاره، غیرقابل باور نیست.
«چه کسی جوجه تیغی را کشت؟» درباره زوال دوران ستارههاست، درباره ترس از مواجه شدن با جهانی که بازیگر، دیگر در آن شناخته شده و محبوب نیست. تصویری از مواجهه عقل و عشق و جهان پر اضطراب هنرمند، پس از افول جایگاهش. همان طور که «جوجه تیغی» میتواند بارها دیده شود و روایتی درباره امروز باشد، «چه کسی …» هم این ویژگی را دارد، چرا که قصه شهرت و پایان آن رنگ تکرار و کهنگی نمیگیرد.
منبع: خبرگزاری مهر